فرق آرامش و آسایش چیست؟
آسایش یک امر بیرونی
و آرامش یک پدیده ی درونی است.
مردم ممکن است خیلی در آسایش و رفاه باشند
اما معدود افرادی هستند که
درآرامش زندگی می کنند .
آسایش یعنی راحتی در زندگی ،
که با امکانات و ثروت خوب
و زیاد معمولابه دست می آید.
هرچه دلشان بخواهد میخرند،
هر کجا خواستند می روند و ...
آرامش راکسانی دارند که از
درون سالم و سلامتند؛
شاید بی چیز باشند اما
دلشان خوش است .
به آنچه دارند راضی اند. چه خوب میشد که در عین آسایش، آرامش هم همراهمان بود!
در محاصره ی چهار دیوارم دلم برای آغوش کسی تنگ است، دلم هوای عطر کودکی دارد ،مادر را نگاه می کنم موهای سیاهش را گم کرده، باید به او بگویم که آغوشش چه اکسیری ست، باید سپیدی تک تک موهایش را جبران کنم. ولی چه گونه؟…موهای سپید مادر به من آموختند که شب تیره هم عاقبت روشن خواهد شد و من تا خود صبح می نویسم، هر تار سپید موی مادر می باید کتابی شود..
داستان حرکت عجیب و بحث برانگیز دکتر مصدق در دادگاه لاهه سال هاست نقل محافل است، شایعه را با هم مرور کنیم:
زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست.
خود شما وقتي يک چاي تلخ مقابلتان ميگذارند چه ميکنيد؟
با يکي دو حبه قند آن را شيرين ميکنيد و نوشيدنش را بر خود گوارا ميسازيد.
سختي هاي زندگي مثل همان چاي تلخ است و نعمت هاي الهي درست شبيه همان حبه هاي قند و از آنجا که زندگي انسان بي رنج و مرارت نميتواند باشد خداوند توصيه ميکند نعمت هاي مرا به ياد بياوريد.
*داستان واقعی و خیلی زیبا که در پاکستان اتفاق افتاده.خیلی قشنگ و جذاب و عجیبه*
پزشک و جراح مشهور (د. ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، با عجله به فرودگاه رفت..
بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم..
˙·٠•✿ در هیاهوی زندگی دریافتم ؛ ✿•٠·˙ چه بسیار دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم ، چه بسیار غصه ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ، دریافتم کسی هست که اگر بخواهد "می شود" و اگر نخواهد "نمی شود" "به همین سادگی" کاش می دویدم
اما غصه نمی خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین