این هفت بنای باستانی از آن جهت برای مردم بسیار عجیب به نظر می رسند که انسان های قدیم آن ها را با کمک ابزارهای بسیار ابتدایی بنا نهاده اند و کاری ما فوق دانش روزگار خود انجام داده اند.
اهرام مصر
ساختن اهرام در سرزمین مصر به فرمان فرعون ها از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا این که حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:
یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
زندگی هم همین طور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه ی شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به این که خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم درپی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟
همچنین شما کاربران بسیار عزیز می توانید از گزینه جستجو کناره وب (پایین قسمت آمار وبلاگ)جهت پیدا کردن اخبار دلخواهتان استفاده کنید . به این صورت که کلمه مربوط به خبر دلخواهتان را در داخل کادر نوشته و جستجو را کلیک کنید.
از بودن خسته ام. از درک واژه ی حیات ناتوانم.در اندوه خویش غرق شده ام .سرشار از تکرارم در این سکون زندگی. سر گردان بر روی دایره ی کم رنگ خلقت درجا میزنم . به نگاه آفتاب مشکوکم چرا که روزیبی رحما نه بر خورشید عالم تاب خیره شده بود. از زلالی وصداقت آب بی زارم چرا که به شفافی نگاه عباس رحم نکرد. خدایا ای ارحم الراحمین، چهل روز است که از عاشورا میگذرد قلب جهان دیگر نای تپیدن ندارد. پس غیرت آسمان کجا رفته؟ زمین چقدر گستاخانه هنوز به زندگی ادامه میدهد. یک اربعین از اوج نامردی میگذرد. یک اربعین است که سر امام آزادگان بر نیزه رفت و آسمان دیده و زمین تاب آورده. در سکوت وغم انگیز خیال بغض دلم میشکند گریه امان نگاهم را بریده است. قلبم در سینه پرپر میزند و لبان خشک عباس و حنجر خون آلود علی اصغر را آه میکشد. خداوندا اینک باز اربعین حسین آمده است. باز عرق شرم پیشانی انسانیت را نمناک کرده است . باز بشر از وجود خویش خجالت زده میشود. و باز مثل همیشه امام رئوف و مهربان ما حسین بن علینگاه بخشایشگر خویش را بر بشر میتاباند و بر حاجات ما آمین میگوید. در پناه حضرت حق زیر سایه حسین بن علی(ع) و به امید ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسکری(عج)
طبیعت - آیا ممکناست بنزین درون باک خودروها به قطعات یخزده تبدیل شود؟ چرا لباسهای پشمی گرم وچرا دانههای برف گاهی به شکل بلورهای خیرهکننده و گاهی مانند تودهای بیشکلهستند؟
دمای هوا که کاهش پیدا میکند، چهره جهان پیرامون ما عوض میشود.بلورهای یخ در گوشهوکنار به چشم میخورند، خودروها به سختی روشن میشوند و بیرونرفتن از خانه بدون پوشیدن لباسهای گرم تقریبا غیرممکن است. اگر بخواهیم از دیدگاهعلمی به این قضیه نگاه کنیم، همه چیز از ریختن ضدیخ درون خودروها گرفته تا پوشیدنلباس گرم و شکل بلورهای یخ همگی به تغییرات دما برمیگردد. در این گزارش ساینتیفیک امریکنبه بررسی اثر دما روی سوخت خودروها،جنس لباسهای زمستانی و تغییر شکل بلورهای برف پرداخته است.
آیا ممکن است بنزین درون باکخودروها از شدت سرما یخ بزند و به قطعات بنزین یخزده تبدیل شود؟
خوشبختانه نه! حتی زمانی که درهای اتومبیل به دلیل شدتسرما به یکدیگر قفل میشوند و باز کردن آنها بسیار دشوار است، بنزین درون باکخودرو مایع باقی خواهد ماند. این ماده ترکیبی از هیدروکربنهای گوناگون است که هرکدام در دمای متفاوتی منجمد میشوند. به همین دلیل تخمین دقیق دمای یخزدن بنزینکار سادهای نیست. اما به طور متوسط میتوانیم بگوییم بالاترین دمایی که در آنبنزین یخ میزند، حدود 25- درجه سانتیگراد است و سردترین دمای یخزدن آن نزدیک به160- درجه سانتیگراد خواهد بود.
یک نکته: انجماد سوخت بیش از آنکه برای خودروها مهمباشد، برای هواپیماها نگرانکننده است، اما روشهای متعددی برای پایین آوردن دمایانجماد سوخت وجود دارند که یکی از تازهترین آنها اختراع شرکت شل است که سال گذشتهثبت شده و با اضافه کردن ترکیبات غیرنفتی به سوخت جتها، دمای انجماد را در آن بازهم کاهش داده است.
چرا لباسهای پشمی گرم هستند؟
در سردترین روزهای سال هم هیچ چیزی مثل شلوارهای پشمینمیتواند پاها را از بیحسشدن بر اثر سرما حفظ کند. این خاصیت به عایق بودن هوا(و نه خود پشم)برمیگردد.الیاف درهم پیچیده این ماده میتوانند حفرههای کوچکی را ایجاد کنند که همگی ازهوا پر شدهاند و هیچ تبادل حرارتی با محیط بیرون ندارند. پشم در حقیقت مانند پیله کرمابریشم عمل میکند و با حذف جریان هوا و تبادل حرارتی، به خوبی میتواند دمای بدنما حفظ کند. یادتان باشد هیچ لباسی شما را گرم نمیکند، بلکه در بهترین حالتشما را گرم نگاه میدارد.
چرا دانههای برف گاهی اشکال پیچیده و شگفتانگیزی دارند و گاهی بیشکلبه نظر میرسند؟
گاهی دانههای برفی که از آسمان میبارند، متقارن، خیرهکنندهو بسیار زیبا هستند اما بعضی وقتها احساس میکنیم برف مثل تکههای پنبه از آسمانمیبارد. قرنهاست که ظرافت و تنوع این دانهها دانشمندان بسیاری مانند یوهانسکپلر یا رنه دکارت را تحت تأثیر قرار داده، اما اولینبار در سال 1954 / 1333 یوکیشیرو ناکایا، فیزیکدانژاپنی دانههای برف را طبقهبندی کرد. طبقهبندی کنونی این دانهها مبتنی بر دوعامل دما و رطوبت است.
دو الگوی اصلی برای دانههای برف یا بلورهای آن طرح صفحهایششضلعی و سوزنی کشیده است. با سرد شدن ابرها به زیر صفر درجه سانتیگراد، مراحلتشکیل بلورهای گوناگون آغاز خواهد شد. به عنوان مثال اگر رطوبت کافی وجود داشتهباشد و دمای هوا بین صفر تا 5- درجه سانتیگراد باشد، بلورهای صفحهای ششضلعیتشکیل خواهند شد اما اگر دما پایینتر برود و به 5- تا 10- درجه سانتیگراد برسد،ابرها بارش بلورهای سوزنی را آغاز خواهند کرد.
در دماهای زیر 10- درجه سانتیگراد، شکل دانههای برفمجددا به بلورهای صفحهای تغییر شکل پیدا میکند که بزرگتر از بلورهای پیشینهستند. در تمامی دماهای تشکیل برف، رطوبت محیط در شکل نهایی و اندازه بلورها مؤثراست
در پنج سال آینده، نوآوریهای فناوری به روشها و با امكاناتی كهتوصیف آن در پی میآید، زندگی انسان را متحول خواهند كرد:
ارتباطات سه بعدی بیدرنگ با دوستان
در پنجسال آینده، تعاملات سهبعدی به شما اجازه خواهد داد تا با هولوگرامهای سهبعدی، بادوستانتان بیدرنگ تعامل داشته باشید. در حال حاضر فیلمهای تلویزیونی و سینماییبه سوی استفاده از این فناوری پیش رفته و با پیچیدهتر و كوچكتر شدن
آلبرت انیشتن:در کودکی دچار بیماریدیسلسیک بود. یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرتانیشتن او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیفمی کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!!
توماس ادیسون:که معلمانش از آموزش او درمدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک میگرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد بیش از هزار وصد و پنجاه اختراع به جامعه بشریتعرضه کند که بیشتر آنها در زمینه علم فیزیک بوده است!!
بتهون:معلم او می گفت در طولزندگیش “اوچیزی یاد نخواهد گرفت”
پیکاسو:یکی از معروفترین نقاشانجهان بدون کمک و حضور پدرش که در زمان امتحانات کنارش می نشست نمی توانست در درسهایش نمره قبولی کسب کند!!
هیلتون:که مالک بیش از ۳۰۰ هتل درسرتاسر دنیاست در دوران کودکی برای گذران زندگی مجبور بود کف سالنها و هتل ها راطی بکشد!!
جیمز وات:که مخترع ماشین بخار بودفردی کودن توصیفش می کردند!!
امیل زولا:نویسنده بزرگ فرانسوی دانشآموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت!
ناپلئون بنا پارت:مدرسه خود را با رتبه ۴۲به عنوان یک دانش آموز غیر ممتاز ترک کرد!!
لویی پاستور:در مدرسه یک محصل متوسطبود و در دوره لیسانس در درس شیمی بین ۲۲ نفر رتبه ۲۲ را کسب کرد!
آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...
----------------------------
پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !
--------------------
شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...
--------------------
خورشيد
هر روز
ديرتر از پدرم بيدار مي شود
اما
زودتر از او به خانه بر مي گردد !
--------------------
به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!
--------------------
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛
--------------------
سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(
--------------------
هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…
ولي پدر ...
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
بياييد قدردان باشيم ...
به سلامتي پدر و مادرها
--------------------
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛
اشکهاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مرواريد!
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!
دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .
--------------------
دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...
--------------------
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره
--------------------
مادر
تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"هايش رااا باور کرد
حتي اگر نگويد...
--------------------
مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!
مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....
--------------------
پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!
--------------------
آدم پير مي شود وقتي مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........
ممماااااااااااادددددددررررررر. .............
--------------------
تو 10 سالگي : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو 15 سالگي : " ولم کنين "
تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"
... ... ...
تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون"
تو 30 سالگي : " حق با شما بود"
تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...!
بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...
--------------------
وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري
--------------------
اگر 4 تکه نان خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيد
کسي که اصلا از مزه آن نان خوشش نمي آيد (( مادر )) است
آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...
----------------------------
پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !
--------------------
شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...
--------------------
خورشيد
هر روز
ديرتر از پدرم بيدار مي شود
اما
زودتر از او به خانه بر مي گردد !
--------------------
به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!
--------------------
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛
--------------------
سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(
--------------------
هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…
ولي پدر ...
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
بياييد قدردان باشيم ...
به سلامتي پدر و مادرها
--------------------
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛
اشکهاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مرواريد!
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!
دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .
--------------------
دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...
--------------------
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره
--------------------
مادر
تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"هايش رااا باور کرد
حتي اگر نگويد...
--------------------
مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!
مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....
--------------------
پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!
--------------------
آدم پير مي شود وقتي مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........
ممماااااااااااادددددددررررررر. .............
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین