دکتر محمود احمدي نژاد در سال 1335 هجري شمسي در روستاي ارادان از شهرستان گرمسار، چشم به جهان گشود و از يک سالگي به همراه خانواده در تهران اقامت گزيد. دکتر احمدي نژاد متاهل و داراي سه فرزند- دو پسر و يک دختر – ميباشد.
سوابق علمی:
وي دوران تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و متوسطه خود را در تهران گذراند و در سال 1354 با کسب رتبه 132 کنکور سراسري گزينش دانشجو، تحصيلات عالي خود را در رشته مهندسي عمران دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد و در سال 1365 در مقطع کارشناسي ارشد همان دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1368 به عضويت هيات علمي دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت در آمد و در سال 1376موفق به دريافت مدرک تحصيلي دکتراي مهندسي و برنامه ريزي حمل و نقل از دانشگاه علم و صنعت گرديد .
ايشان به زبان انگليسي آشنايي دارند و طي سال هاي تدريس در اين دانشگاه و تدوين مقالات و پژوهش هاي متعدد علمي ، راهنمايي ده ها پايان نامه کارشناسي ارشد و دکتراي تخصصي در زمينه هاي مختلف مهندسي عمران ، راه و حمل و نقل و مديريت ساخت را بر عهده داشته است.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی :
دکتر احمدي نژاد پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در کسوت دانشجو و با شرکت در مجالس مذهبي و سياسي وارد فضاي سياسي جامعه شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به حضور در دانشگاه از پايه گذاران انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علم و صنعت ايران بود و در دوران جنگ تحميلي به عنوان داوطلب بسيجي در قسمت هاي متعدد جبهه به ويژه مهندسي رزمي به خدمت پرداخت و اين مهم را تا پايان دوران دفاع مقدس ادامه داد.
مادر! تو پروانه دشت ایثاری؛ شمع فروزان محفل مایی؛ تو عطر خوش بوی همه گل هایی. در ژرفای دیدگانت، رودی از محبت موج می زند و دستان مهربانت سهمی از سخاوت آفتاب دارد. تو چون دریا بی دریغ، پایان نداری. تو زمزمه هرچه محبتی؛ عطر هرچه رازی؛ زلال هر چه عشقی؛ تو بلور شفاف خلوصی؛ وسعت بی کران مهربانی و صبری.
من لطافت نسیم، سیپدی سپیده، نستوهی کوه و صداقت آیینه را در تو می نگرم. مادر، گلبرگ ها بر دستانت بوسه می زنند؛ دریاها به تو غبطه می خورند؛ بادها نام تو را تا عرش خدا می برند؛ و ملکوتیان بر تو درود می فرستند. خدا بهشتش را به زیر پای تو می بخشد. تو به راستی شکوه مندترین واژه شگرف آفرینشی.
مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی میپرسد: "در کیسه ها چه داری؟" او میگوید: "شن!" مامور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت میکند؛ ولی پس از بازرسی فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور میدهد ... هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا ... این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار میشود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمیشود. یک روز آن مامور در شهر او را میبیند و پس از سلام و احوال پرسی، به او میگوید: "من هنوز هم به تو مشکوکم و میدانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد میکردی؟" قاچاقچی میگوید: "دوچرخه!"
نتیجه اخلاقی:
بعضی وقت ها موضوعات فرعی، ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل میکند ...
من در سال 1926 در روستای جانگ که بخشی از هند تحت اشغال انگليس بود و اکنـون جزء پاکستان است ،متـولد شـدم . پدرم معلـم و کارمنـد آموزشـی در اداره آموزش و پرورش و مادرم خانه دار بود . شش برادر و يک خواهر داشتم . خانواده ام اصلا" ثروتمند نبودند . پدرم توجه بسيار زيادی به تکاليف مدرسه من نشان می داد و برايم آرزوهای بزرگی درسر می پروراند . من قصد داشتم که در شهرداری مرکزی هند که مسابقه ورودی داشت ،پذيرفته شوم . هر چند چنين نشد و وقايع زندگيم شکل ديگری يافت .
به ياد می آورم که در حدود سال 1936هنگامی را که معلممان در مدرسه ،يک سخنرانی
انگور و سویا برای مقابله با فشارخون بالا مفید است
________________________________________
یکی از عوامل مهم در بروز بیماریهای قلبی عروقی، فشار خون بالا است که عدهی زیادی از مردم را گرفتار خود کرده است.
________________________________________
متأسفانه سالانه نزدیک به 8 میلیون نفر در سرتاسر جهان به دلیل فشارخون بالا و ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی جان خود را از دست میدهند. برای همین محققان بی وقفه در حال انجام پژوهشهای متعدد هستند تا راه های جدیدی برای مقابله با این بیماری پیدا کنند.
اخیراً نتایج دو پژوهش مربوط به بیماریهای قلبی نشان داده است که انگور و سویا برای مقابله با فشار خون بالا موثر عمل میکنند. اگر میخواهید اطلاعات بیشتری در این زمینه داشته باشید با ما همراه شوید.
اخیراً در شصت و یکمین کنفرانس سالانهی American College of Cardiology که در شیکاگوی ایالات متحدهی آمریکا برگزار میشود پژوهشهایی ارائه شد که انگور و سویا را دو سلاح خوب برای مقابله با فشار خون بالا معرفی کردند. به خاطر اینکه انگور حاوی پتاسیم و سویا حاوی ایزوفلاونها است.
در اولین پژوهش که در مرکز Louiseville انجام شده 46 مرد و زن داوطلب شرکت داشتند. این افراد به دو گروه
این داستان بر گرفته از کتاب “دانستنیهایی درباره جن”
تالیف حضرت حجته السلام والمسلمین حاج شیخ ابوعلی خداکرمی
ماجرایی واقعی درباره ی ازدواج جن با انسان نقل شده که از این قرار است:
ماجرایی در تاریخ ۱۳۵۹ شمسی مطابق با ۱۹۸۰ میلادی ماه آوریل بوقوع پیوست، که اهالی کشور مصر به شهرهای نزدیک و روستا های مجا ور را به خود معطوف داشت ، و آنرا نویسنده معروف ، استاد اسماعیل ، در کتاب خود به نام ((انسان و اشباح جن)) چنین می نویسد:
مرد ۳۳ ساله ای ، به نام عبدالعزیز مسلم شدید ، ملقب به <ابوکف> که در دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده بود ، به نیروهای مسلح پیوست و در جنگ خونین جبهه ی کانال سو ئز ، به ستون فقراتش ترکش اصابت کرد واین مجروحیت او منجر به فلج شدن دو پایش گردید ، نا چار جبهه را ترک کرده به شهر خود بازگشت تا در کنار مادر و برادرانش با پای فلج به زندگی خود ادامه دهد. در همان شب اول که از غم و اندوه رنج می برد، ناگاه زنی را دید که لباس سفید و بلندی پوشیده و سر را با پارچه سفیدی پیچیده، در اولین دیدار او همچون شبحی که بردیوار نقش بسته مشاهده کرد.زمانی نگذشت که همان شبح در نظرش مانند یک جسم جلوه نموده ، و به بستر (ابوکف) نزدیک شد و گفت:ای جوان اسم من (حاجت ) است و قادر هستم به زودی بیماری تو را درمان نمایم . لکن به یک شرط که با دختر من ازدواج کنی. ابوکف جوابی نداد ، زیرا که وحشت ، قدرت بیان را از اوگرفته بود و اورا در عرق غوطه ورکرده بود. زن دوباره سخن خود را تکرار نمود ه اضافه کرد که من از نسل جن مومن هستم و قصد کمک به شما و به نوع انسانها را دارم ، و در همین حال از دیواری که بیرون آمده بود ناپدید شد .
ابو کف این قضیه را به کسی اظهار نکرد زیرا می ترسید او را به دیوانگی متهم سازند . باز شب دوم دوباره(حاجت) آمد و تقاضای شب اول را تکرار کرد ، ابو کف نتوانست جواب قاطعی بدهد . شب سوم باز آمد و گفت: تنها کسی که میتواند خوشبختی تو را فراهم کند دختر من است ، ابو کف مهلت خواست که در این خصوص فکر کند ، بعد تصمیم گرفت که اول شب ، در اتاقش را از داخل قفل کند و به رختخواب برود تا کسی نتواند وارو شود اما یکدفعه دید ( حاجت) ودخترش از درون دیوار عبور کردند و نزد او آمدند و تا صبح با او مشغول شب نشینی بودند . در همان شب وقتی که ابوکف به چهره ی دختر نگاه کرد ، دید چهره ی جذاب ،بدن لطیف قد کشیده ، گردن بلند و مثل نقره می درخشید.رو کرد به (حاجت ) و گفت: ((من شرط شما را پذیرفتم )) ، (حاجت) وسیله ی عروسی را فراهم کرد . شب بعد با موسیقی و ساز و دهل عروسی را انجام دادند، در حالی که کسی از انسانها آن آواز را نمی شنیدند ، عروس را با این وضع وارد خانه کردند .(حاجت)عروس و داماد را به یکدیگر سپرد و از خانه بیرون رفت هنوز داماد عروسش را در بستر به آغوش نکشیده بود که احساس کرد پاهایش جان گرفته است
.روز بعد هنگامی که مادر و برادران متوجه شدند که (ابوکف )سلامتی خود را بازیافته و با پای خود راه می رود خوشحال شدند لیکن او سر را به کسی نگفت.این شادی بطول نینانجامید،زیرا که به زودیروش و رفتار ابوکف تغییر کرد او در اتاقش می نشست و بجز موارد محدود بیرون نمی آمد.تمام کارهای لازم را مانند غذا خوردن و استحمام را همانجا انجام می داد ،تمام روز و شبش را در پشت در سپری کرد.آخرالامر برادران متوجه شدندکه او با کسی که قابل رویت نیست صحبت می کند. گمان کردند که عقلش را از دست داده ،اما او با عروس زیبایش در عیش و نوش و خوشبختی بود
شرایط ثبت نام کادر خدماتی قرارداد معین در خراسان رضوی اعلام شد.
به گزارش روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی : علی سعیدیان رئیس اداره امور اداری و تشکیلات آموزش و پرورش خراسان رضوی از جذب نیروی قرارداد کار معین در استان خبر داد.
وی گفت: آموزش و پرورش خراسان رضوی جهت تأمین نیروی خدمتگزار و سرایدار واحدهای آموزشی استان ، نیروی واجدالشرایط مرد به صورت قرارداد معین جذب می کند.
سعیدیان افزود: داوطلبانی که متأهل و بومی هستند جهت ثبت نام به آدرس سایت www.razaviedu.irحداکثر تا تاریخ 2 اردیبهشت ماه مراجعه کنند.5
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین