آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 234
باردید دیروز : 5954
بازدید هفته : 6503
بازدید ماه : 9523
بازدید سال : 199931
بازدید کلی : 524629
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : دو شنبه 24 بهمن 1390
نظرات

 

نام قدیم شهرهای مختلف ایران

برگرفته از لغت‌نامه‌ی دهخدا

 

اراك :   سلطان‌آباد
اردبیل :  فیروزگرد، اردپیل، بادان پیروز، پیروز رام
ارومیه : ارمیه، اورمیه، رومیه، رضائیه
اصفهان :  انزان، گابیان، گابیه، جی، كی، اسپاهان، سپاهان، اسپهان، صفاهان، اسفاهان، اسبهان، اسفهان، اسباهان، گابا، اسپادانا، آپادان، آپادانا، رشورجی، یهودیه، اصبدانه
اهواز :  جمع هوزی یا سوزی، ناصری، سوق‌الاهواز، هرمزاردشیر، رام‌شهر، اگینیس، تاریانا، اوكسین
ایلام : پشتكوه، عیلام، انزان، انشان
بابل:  بارفروش
بجنورد :  بیژن گرد، بوزنجرد، چرمغان
بروجرد : وروجرد، وروگرد، ولوگرد، بروگرد، اروگرد، پیروزگرد
بندرعباس :  گمبرون، عباسی
بوشهر :  ری‌شهر
بیرجند : برجند، برجن، برکن، بیرگند

تعداد بازدید از این مطلب: 475
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390
نظرات

طنز چشم ها را باید شست

طرح خوبی دارم

تا که از دیدن هر منظره ای

خوش خوشانت بشود

وبه بالا نرود از تو فشار

و شود باعث تسکین عصب

طرح خوبم این است:

«چشم ها را باید شست»

«جور دیگر باید دید»

عینکی باید زد فوق مدرن

تا ببینی گاهی

 

چیزها را نقلی

 

 

 

 

 

یا زمانی دیگر

گنده بینی هرچیز

مثلاً این جوری:

بهرۀ بانکی و میزان تورم را ریز

رقم برق و تلفن هم نیز

در عوض فیش حقوق وپاداش

رقم سهم عدالت را هم

گنده تر از یک گاو

یا که نقلی بینی

قیمت مسکن و نرخ ارزاق

از عدس تا به سماق

دشمنی را چون بوش

پیش چشمت بشود همچون موش

دوستان را چون شیر

گنده بینی و شجاع

وام میلیونی را

عددی ده رقمی انگاری

مبلغش تا به قیامت تقسیط

چشم را چون شستی

پاک بینی همه زشتی ها را

قاتلان را مظلوم

فاسدان را صالح

سارقان را عابد

رانت خوران را بینی

غصه دار ِ مردم

همه محتاج به نان شب خود

عینک فوق مدرنت گاهی

خوش به حالت بکند

چون که می بینی با آن

صحنه هایی جالب

کارت بنزین ِهمه پر بنزین

به حساب همه واریز شده یارانه

سال یک بار نه ، که ماهانه

و صد البته همه با مدد رایانه

« هیچکس تنها نیست»

همه همراهی دارند بدون بلوتوث

که نبیند هرگز

فیلمهای خفن آن جوری

دختران خانۀ بخت

پسران بر سر کار

در در ِ دانشگاه

پدری می بینی خنده کنان

می زند بشکن و می فرماید

بارالاها شکرت، رایگان شد تحصیل

و کمی آ ن ورتر

داخل انجمن طنز نشسته با بیل

شاد و شنگول و بدون تردید

می نویسد طنزی

با خطوط قرمز

(با تشکر از پایگاه :http://www.ghandoon.ir/)

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 618
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 8 بهمن 1390
نظرات

لبا سهای کثیف

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب ‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت:

لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا این که حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!

زندگی هم همین طور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه ی  شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به این که خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به ‌جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم درپی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

 

تعداد بازدید از این مطلب: 591
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 5 بهمن 1390
نظرات

این فایل های زیپ را دانلود کنید 1  و    2

 

تعداد بازدید از این مطلب: 614
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : سه شنبه 4 بهمن 1390
نظرات

لطفا اینجا کلیک کنید

تعداد بازدید از این مطلب: 635
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 2 بهمن 1390
نظرات

برای دیدن خبرهای مربوط به شهر نوخندان در بعضی منابع خبری

لطفا رویاینجا کلیک کنید.

همچنین شما کاربران بسیار عزیز می توانید از گزینه جستجو کناره وب (پایین قسمت آمار وبلاگ) جهت پیدا کردن اخبار دلخواهتان استفاده کنید . به این صورت که کلمه مربوط به خبر دلخواهتان را در داخل کادر نوشته و جستجو را کلیک کنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 685
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 1 بهمن 1390
نظرات

به سلامتی همه پدر و مادرها

آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...

---------------------------- 

پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !

-------------------- 

شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...

-------------------- 
خورشيد
هر روز
ديرتر از پدرم بيدار مي شود
اما
زودتر از او به خانه بر مي گردد !

-------------------- 
به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!

--------------------   

سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛

--------------------  

سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
 20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
 30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(

--------------------  

هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…

ولي پدر ...
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
بياييد قدردان باشيم ...
به سلامتي پدر و مادرها

--------------------  
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛
اشک‌هاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مرواريد!
حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!
دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .

  --------------------
دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...

  --------------------  

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره

--------------------
مادر
تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"‌هايش رااا باور کرد
حتي اگر نگويد...

--------------------  

 

مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!
مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....

--------------------  

پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!

--------------------  

آدم پير مي شود وقتي مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........
ممماااااااااااادددددددررررررر. .............

--------------------  

تو 10 سالگي : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو 15 سالگي : " ولم کنين "
تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"
... ... ...
تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون"
تو 30 سالگي : " حق با شما بود"
تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو  هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...!
بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم...
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...

--------------------  

وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري

--------------------  

اگر 4 تکه نان  خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيد
کسي که اصلا از مزه آن نان خوشش نمي آيد (( مادر )) است

 

 

آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.
وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...
به سلامتي همه مادراي دنيا...

---------------------------- 

پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !

-------------------- 

شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...

-------------------- 
خورشيد
هر روز
ديرتر از پدرم بيدار مي شود
اما
زودتر از او به خانه بر مي گردد !

-------------------- 
به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن
ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!

--------------------   

سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،
نه مرگ ،
نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛

--------------------  

سلامتيه اون پسري که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...
..
 20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....
... ... ... ... ..
 30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!
..
باباش گفت چرا گريه ميکني..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(

--------------------  

هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم
که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…

ولي پدر ...
... ... ... ...
يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند
خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست
فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …
بياييد قدردان باشيم ...
به سلامتي پدر و مادرها

--------------------  
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛
اشک‌هاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مرواريد!
حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!
دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .

  --------------------
دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...

  --------------------  

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتي هرچي پدره

--------------------
مادر
تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"‌هايش رااا باور کرد
حتي اگر نگويد...

--------------------  

 

مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!
مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....

--------------------  

پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!

--------------------  

آدم پير مي شود وقتي مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........
ممماااااااااااادددددددررررررر. .............

 

تعداد بازدید از این مطلب: 1388
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
نظرات
این فایل زیر را دانلود کنید وبعد از باز کردن زیپ آن , به سلامتی استفاده کنید.
تعداد بازدید از این مطلب: 609
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
نظرات
روی درگز کلیک کنید تا بهتر ببینید.



درگز و گردش گاههای آن
تعداد بازدید از این مطلب: 583
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
نظرات

نابغه هایی که کودن شمرده می شدند:

 

آلبرت انیشتن: در کودکی دچار بیماریدیسلسیک بود. یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرتانیشتن او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیفمی کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!!

توماس ادیسون: که معلمانش از آموزش او درمدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک میگرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد بیش از هزار وصد و پنجاه اختراع به جامعه بشریتعرضه کند که بیشتر آنها در زمینه علم فیزیک بوده است!!

بتهون: معلم او می گفت در طولزندگیش “اوچیزی یاد نخواهد گرفت

پیکاسو: یکی از معروفترین نقاشانجهان بدون کمک و حضور پدرش که در زمان امتحانات کنارش می نشست نمی توانست در درسهایش نمره قبولی کسب کند!!

هیلتون: که مالک بیش از ۳۰۰ هتل درسرتاسر دنیاست در دوران کودکی برای گذران زندگی مجبور بود کف سالنها و هتل ها راطی بکشد!!

جیمز وات: که مخترع ماشین بخار بودفردی کودن توصیفش می کردند!!

امیل زولا: نویسنده بزرگ فرانسوی دانشآموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت!

ناپلئون بنا پارت: مدرسه خود را با رتبه ۴۲به عنوان یک دانش آموز غیر ممتاز ترک کرد!!

لویی پاستور: در مدرسه یک محصل متوسطبود و در دوره لیسانس در درس شیمی بین ۲۲ نفر رتبه ۲۲ را کسب کرد!

 

تعداد بازدید از این مطلب: 694
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود