2 - افرادى که مرگ را پایان زندگى نمىدانند، ولى به خاطر اعمال ناپسند و کارىهاى خلاف خود از مرگ مىترسند واز آن وحشت دارند، زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود مىبینند. بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال میل دارند هر چه بیشتر مرگ را عقب بیندازند. (1) در نتیجه اگر انسان ایمان به جهان آخرت داشته باشد و از اعمال زشت و معاصى دورى کند و وظایف دینى را انجام دهد و اگر مرتکب گناه شد، توبه کند و روحش را از آلودگى گناه پاک نماید، ترس و وحشت از مردن نخواهد داشت. کسى خدمت پیامبر (ص) عرض کرد: چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا ثروت دارى؟ عرض کرد: آرى، فرمود: چیزى از آن را پیش از خود فرستادهاى است؟ عرض کرد: نه، فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست ندارى (یعنى نامه اعمالت خالى از حسنات است). (2)
کسى از ابوذر پرسید: چرا از مرگ متنفریم؟ جواب داد: براى این که شما دنیا را آباد کرده اید، و آخرتتان را ویران. طبیعى است که دوست ندارید از نقطه آباد به نقطه ویران منتقل شوید. (3) بنابراین راه وحشت نداشتن از مرگ این است که انسان معتقد باشد که مرگ پا نهادن به یک جهان وسیع است و به هیچ وجه پایان زندگى نیست. از سوى دیگر به وظایف شرعى خود عمل کند و به رحمت واسعه امیدوار باشد. خدا را نسبت به بنده خود مهربان تر از مادر به فرزندش بداند. متوجه این مسئله باشد که همه از او بیم و بازگشت مان به سوى او است و او مطمئناً آفریده خود را دوست دارد.
در این صورت نه تنها از مرگ نمىترسد، بلکه آن را دوست خواهد داشت و به آن عشق ورزید.
امیرمؤمنان (ع) فرمود: "به خدا سوگند! فرزند ابى طالب علاقهاش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر". (3) امام سجاد (ع) فرمود: "مرگ براى مؤمنان مانند کندن لباس چرکین و پرحشرات است، و گشودن غل و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن به فاخرترین لباسها و خوشترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مناسبترین منزلها". (4) امام حسین (ع) در کربلا هنگام شدت گرفتن جنگ در باره حقیقت مرگ به اصحاب خود فرمود:
"شکیبایى کنید اى فرزندان مردان بزرگوار، مرگ تنها پلى است که شما را از ناراحتىها و رنجها به باغهاى وسیع بهشت و نعمتهاى جاودان منتقل مىکند. کدام یک از شما از انتقال یافتن از زندان به قصر ناراحتید؟ اما نسبت به دشمن شما همانند این است که شخصى را از قصرى به زندان و عذاب منتقل کنند. پدرم از رسول خدا (ص) نقل فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل آنها به باغهاى بهشت و پل اینها به جهنم است. (5)
پس انسان مؤمن با امید رحمت بى پایان و توجه به مهربانى و لطف خداوند و انجام وظایف و تکالیف شرعى خود و ترک محرمات و توبه و بازگشتن به سوى پروردگار مىتواند در مورد مرگ چنان بیندیشد که نه تنها از آن نترسد، بلکه مشتاق آن گردد، چرا که در آن جا با رسول خدا (ص) و ائمه اطهار(ع) همنشین شده و از نعمتهایى که در تصور نمىگنجد، بهرهمند خواهد شد. کسانی که با دیدگاه الهی، مرگ را گذرگاه حیات ابدی و باز شدن دفتر زندگی نوینی میدانند و باورشان این است که رحمت و مغفرت خداوند بیپایان است، به لطف و رحمتش امیدوار میگردند و هراسی از مرگ ندارد، چه آن که هر چقدر گناهان آنان بزرگ و زیاد باشد، با رحمت نامحدود خداوند قابل مقایسه نیست، پس با آب توبه آثار گناهان را شستشو میدهند و با بیم و امید زندگی میکنند، زیرا توبه کننده «محبوب» خداست. قرآن کریم میفرماید:
«انّ الله یحب التوابین»(6). کسی که دوستدارش خداوند است، چه غمدارد و از چی هراس داشته باشد، در حالی که همه چیز از بهشت و جهنم، دنیا و آخرت در اختیار و تحت فرمان دوستش است؟!بنابر این برای خروج از ترس و بیم، رابطه دوستی با خدا را بیشتر نمایید: «اَلا بذکر الله تطمئنّ القلوب(7)؛ تنها با ذکر و یاد خدا است که دلها آرام میگیرد. یاد خدا بودن به این است که، وظایف خویش را در برابر او، همسر، اقوام، همسایگان و سایر مردم بشناسید و به قصد اطاعت از خدا و جلب خشنودیش، آنها را انجام دهید. نیز از گناهان و تقصیرات گذشته، با انجام وظایف خویش توبه کنید؛ گذشتهها را جبران نمایید و بر ترک گناه وجلب رضایت خداوند در آینده مصمم باشید. ذکر مقدس «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوة إلاّ بالله العلی العظیم حَسْبُنا الله ونعم الوکیل» را زیاد بگویید، تا هول و هراس از شما دور شود.
با ترسیم و تعریفى که از سوى پیشوایان دینى براى مرگ شده، درمىیابیم که مرگ براى مؤمن چیزى نیست که از آن بترسد، بلکه ترس از مرگ باید براى کسانى باشد که در زندگى آنان جز اعمال ناشایست دیده نمىشود. خطاکار هر لحظه تصوّر مىکند ممکن است مأموران قانون براى مجازات به تعقیب او بیایند. وى پیش از تسلیم شدن به قانون آرامش ندارد و پس از آن که بازداشت شد، هر قدم که به دادگاه نزدیکتر مىشود، دلهره او بیشتر مىشود، چون که مىداند رسیدن به دادگاه و سپس بازداشتگاه یعنى آغاز تحمل مجازات خطاهاى گذشته، همینطور گناهکار به علّت خطاهایى که مرتکب شده مىداند با رسیدن مرگ، باید به کیفر گناهان خود برسد، از این رو از مرگ و مردن مىترسد. اما مؤمنان و انسانهاى شایسته چون مرگ را تغییر منزل مىدانند و از رسیدگى به پرونده اعمال خود هراسى ندارند، از مرگ نمىترسند. با نگاهى کوتاه روایاتى که در این موضوع از معصومان(ع) به دست ما رسیده بهتر مىتوانیم چهره مرگ را ترسیم کنیم:
1 - پیامبر اکرم(ص) فرمود: "مرگ هدیه مؤمن است". (8)
2 - امیرالمؤمنین(ع) فرمود: "میان ما و بهشت یا جهنّم چیزى جز مرگ نیست". (9)
3 - پیامبر(ص) فرمود: "مردم دو دسته هستند: گروهى با مرگ خود جامعه را راحت مىکنند. گروهى (با مرگ) راحت مىشوند. مؤمن با مردن از گرفتارىهاى دنیا راحت مىشود و به دریاى رحمت خدا و ثواب الهى وارد مىشود، اما با مردن ستمکار، مردم، حیوانات و درختان از او آسوده مىشوند و براى (رسیدن به مجازات) اعمال گذشته خود فرستاده مىشود". (10)
4 - امام صادق(ع) فرمود: هر مؤمنى در هنگام مرگ پیامبر(ص) و على(ع) را مىبیند و خوشحال مىشود و هر مشرکى هم در آن هنگام آنان را مىبیند، اما سبب ناراحتى او خواهد شد. (11)
5 - به امام صادق(ع) گفته شد: مرگ را براى ما توصیف کنید، حضرت فرمود: "(مرگ) براى مؤمن همانند بوییدن خوشبوترین بوییدنىها است که بوى آن او را به خواب ببرد و از همه رنجها و ناراحتىها راحت شود امإ؛ حح براى کافر همانند نیش مار و عقرب یا شدیدتر از آن است". (12)
از مجموعه سخنان پیشوایان دینى به این نتیجه مىرسیم که: مرگ هدیه براى مؤمن و فاصله تا بهشت و سبب راحتى از گرفتاریهاى دنیا و همانند بوییدن خوشبوترین بوییدنىها است. مؤمن در حال مرگ، پیامبر(ص) و على(ع) را مىبیند و خوشحال مىشود، بنابراین عامل ترس نیست تا مؤمن از آن بترسد؛ اما مرگ براى کافران و گناهکاران همچون گزیدن مار و عقرب و فاصله رسیدن به عذاب و کیفر گناهان است و از این رو از آن مىترسد.
پى نوشتها:
1. تفسیر نمونه، ج 1، ص 358.
2. همان، ج 24، ص 123.
3. نهج البلاغه، خطبه 5.
4. تفسیر نمونه، ج 22، ص 262.
5. همان، ص 263.
6. بقره، آیه 222.
7. رعد، آیه 28.
8. بحار، ج70، ص171.
9. همان
10. امالى الشیخ الطوسى، منشورات مکتبةالداورى، قم ص 184
11. بحارالأنوار، همان، ص 174، ح 8.
12. معانىالأخبار، همان، ص 287.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین