آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
قَــبــرها پُـر اَست اَز جَوانانـــی كه می خواستَند دَر پـیری توبـه كُننَد !!!
همه ی انسان ها با هم برابرند
اما بعضی ها برابر ترند !!!
و
این را هم بخوانید و تامل کنید! :
توی قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد ..... یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم ..... آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش ..... همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟ پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه ..... قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟ پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه! قصاب آشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن ..... اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟ پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟ جوون گفت اّره .سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره . سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟ پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه .شیکم گشنه سَنگم مُخُوره ..... جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش میگن تُوله سَگِ دوپا نِنه .
اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بذارم!!! جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشتای پیرزن ..... پیرزن بهش گفت: تُو مَگه اینارو برا سگت نگرفته بُودی؟ جوون گفت: چرا !! "پیرزن گفت: ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه ....." بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و آشغال گوشتاش رو برداشت و رفت....
کد را وارد نمایید:
عضو شوید
عضویت سریع